رادی کباب پز...
وقتی بابا و بابا بزرگ آدم کباب پزای حرفه ای باشن نتیجه این می شه که خب آدم می شه کباب پز حرفه ای دیگه... دیروز یه گردش خونوادگی داشتیم... یه جای سبز... آروم...قشنگ... کباب پزهای حرفه ای جمع بودن... اول آتیش بعدم کباب... تو هم اون وسط بادبزن به دست باد می زدی... رادمهر نسوزی؟ رادمهر: نه... رادان داغه جیزه دست نزنی؟ رادمهر در حالی که انگشتش رو داره آروم می بره سمت سیخا: جیزه... رادی می شه بیای منو جاش باد بزنی؟ رادمهر: هههههههههه...بعد چند لحظه همون انگشته خورد به سیخ اما سیخه رو آتیش نبود فقط گرم بود یکمی... اما خنده رادان شد بغض دو سوت دیگه هم یادش رفت و دوباره.... انقدر خودتو دودی و کبابی کردی که وقتی روی پام از خستگی غش کردی از دو...
نویسنده :
مامان رادمهر
10:09